روزها



سلام! 

امروز تصمیم کبری‌ای که مدت‌ها پیش(شاید سه سال) گرفته بودم و خواستم عملی کنم؛ درسته تصمیمِ "روز نویسی" اتفاقاتِ خاص و غیر خاص و جالب و قابل نوشتن و غیر قابل نوشتن و تصمیم گرفتم بنویسم.

دلایل زیادی موجب این تصمیم گیری شد؛ میتونم به مدرکی از زندگی خودم، و همینطور یک نمودار نوشتاری از زندگی خودم داشته باشم که بدونم دیروز قیمت شخصیت و موقعیتی من چقدر بود و حالا چقدر است.

خب قراره پارت‌های مختلفی داشته باشم نوشتم‌هام که واقعاً نمیدونم تعدادشون تا حتی یک ماه دیگه چقدر میشه، ولی خب مثلاً یک پارت دارم به نام "موسیقی متن"، ینی موسیقی که در حین نوشتن اون پست گوش می‌کردم.

صد در صد در تمام پست‌هایی که می‌نویسم یک پارت متعلق به قسمت لذت‌بخش زندگی‌ام یعنی "جانان" است.

یک پارت هم به شعر یا مطلب جذابی که اون روز خوندم تعلق دادم که با عنوان "خواندی روز" می‌نویسم.

یک پارت دیگه هم الان به ذهنم رسید که یه‌جورایی میشه تقلید کردن بهش گفت، تقلید از خانوم مهراوه شریفی‌نیا؛ پارتی با نام "بهونه های کوچک خوشبختی"، هر روز باید یک کار، حتی خیلی جزئی برای خودم یا دیگران انجام بدم که از انجام دادنش لذت ببرم.

***

موسیقی متن: ارمغان تاریکی - محمد اصفهانی


امروز به معنی واقعی یکی از بی‌مصرف و تباه‌ترین روزهام بود، هیچ‌کار خاصی نکردم تمام کاری که کردم تا ساعت 8 شب، فقط غذا خوردم و خوابیدم و با غفارفام یک دوری زدم. برگشتم و کتاب "داینامیل فوق محرمانه" و کامل خوندم و تقریباً نصفش و خلاصه نویسی کردم و الان از دل‌درد شدید غذاهایی که خوردم توی دستشویی دارم پست میزارم (گلاب به روی خواننده).

***

جانان: امروز اگر کم‌تر از دیروز نباشه، بیشتر هم نبود پیشم، اما امروز بیشتر از دیروز معزرت خواهی کرد چون کم‌ میاد. الهی دورت بگردم، همین که هستی میتونی مِنت بزاری سرم آخه :)

دلتنگ‌تر از دیروزم، اما خب سعی میکنم خودم و مشغول کنم که بی‌تابی هام اذیتش نکنه و راحت به درس و دانشگاهش برسه. (پارت جانان و بیرون از دستشویی نوشتم!) 

***

خواندی روز: چون مات توأم، دگر چه بازم؟.

***

بهانه‌های کوچک خوشبختی: تن لشی توی کل روز (هرچند یه جور بهانه بزرگ بدبختی محسوب میشه) 

***

موسیقی متن: ریمیکس آلبوم سکوت - بهرام نورایی


امروز بعد از مدت‌ها اولین جلسه باشگاه بدنسازی رو شروع کردم. باشگاه سرکوچه خونه بود و چون باشگاه های فوق‌العاده مدرن و تمیزتر دیده بودم خب این باشگاه چنگی به دل نمی‌زد. 

امروز مطلع شدم سهمیه ایثارگران که متعلق به کنکور بود رو تغییراتی دادن که کسب حداقل 70درصد قبولی آخرین نفر رو به 85درصد و 30درصد سهمیه رو به 35درصد تغییر دادند؛ در عین حال که بهتر شده، سخت‌تر شده.

***

جانان: امروز شاید از اول تا آخر نیم ساعت هم باهم صحبت نکردیم، درگیر درس و دانشگاه و کنفراس و امتحاناست. خیلی دلتنگشم، فقط سعی میکنم تایم هام و پر کنم و دلتنگی منو نخوره. امروز رسیدم به نصف اول کتاب "داینامیل فوق محرمانه" از "الهام مزارعی" که رویا دوتا کتاب باید خلاصه نویسی کنه و من یکیشو به عهده گرفتم سه روز پیش تا سنگینی براش کمتر بشه. امروز از یک دبیر ادبیات هم مجددن در ارتباط با خلاصه نویسی صحیح سوال کردم و به رویا هم گفتم. 

***

خواندی روز: 

دل و جانم به تو مشغول و نظر در چپ و راست

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

دیگران چون بروند از نظر از دل بروند

تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی

***

بهانه‌های کوچک خوشبختی: دو لیوان آب پرتقال دلچسب :)) 

***

موسیقی متن: One man's dream - Yanni


امروز من، علی صابرمقدم و سینا از ساعت 11ظهر تا 5 غروب پارک ملت و متر می‌کردیم که مبادا و سینا رو ندیده بدست فرمانده بی‌رحمِ غدِ بی‌منطق پایگاه‌های مرزی بیرجند بدیم. سوسیس تخم‌مرغی دور هم خوردیم و بر خلاف عرف و قانون گودبای پارتی، پولش و هم سینا حساب کرد.

***

جانان: امروز خیلی دلم براش تنگ شد، همین الان هم که دارم می‌نویسم فقط ماسک خنده رو روی صورتم زدم که اشک‌ها نشه ماسک روی صورتم. از موهاش برام عکس داد و بیشتر عاشقم کرد. چقدر موهاش بلند و دلرباتر شده.

***

خواندی روز: اندوه من این است که در این عصر حواشی، یک لحظه به فکرِ منِ بیچاره نباشی. 

*** 

بهانه‌های کوچک خوشبختی: امروز هیچی درس نخوندم :)) 

***

موسیقی متن: نشکن دلمو - محسن یگانه


سلام! 

امروز تصمیم کبری‌ای که مدت‌ها پیش(شاید سه سال) گرفته بودم و خواستم عملی کنم؛ درسته تصمیمِ "روز نویسی" اتفاقاتِ خاص و غیر خاص و جالب و قابل نوشتن و غیر قابل نوشتن و تصمیم گرفتم بنویسم.

دلایل زیادی موجب این تصمیم گیری شد؛ میتونم به مدرکی از زندگی خودم، و همینطور یک نمودار نوشتاری از زندگی خودم داشته باشم که بدونم دیروز قیمت شخصیت و موقعیتی من چقدر بود و حالا چقدر است.

خب قراره پارت‌های مختلفی داشته باشم نوشتم‌هام که واقعاً نمیدونم تعدادشون تا حتی یک ماه دیگه چقدر میشه، ولی خب مثلاً یک پارت دارم به نام "موسیقی متن"، ینی موسیقی که در حین نوشتن اون پست گوش می‌کردم.

صد در صد در تمام پست‌هایی که می‌نویسم یک پارت متعلق به قسمت لذت‌بخش زندگی‌ام یعنی "جانان" است.

یک پارت هم به شعر یا مطلب جذابی که اون روز خوندم تعلق دادم که با عنوان "خواندی روز" می‌نویسم.

یک پارت دیگه هم الان به ذهنم رسید که یه‌جورایی میشه تقلید کردن بهش گفت، تقلید از خانوم مهراوه شریفی‌نیا؛ پارتی با نام "بهانه‌های کوچک خوشبختی"، هر روز باید یک کار، حتی خیلی جزئی برای خودم یا دیگران انجام بدم که از انجام دادنش لذت ببرم.

***

موسیقی متن: ارمغان تاریکی - محمد اصفهانی


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها